جدول جو
جدول جو

معنی روح انسان - جستجوی لغت در جدول جو

روح انسان
(حِ اِ)
روح انسانی. در حکمه الاشراق (ص 267) آمده: روح انسان که همان روح الهی است در این عالم نیست، آری او را تعلقی ببدن است: چون تعلق ملک به ملک، و در آن چنانکه خواهد تصرف کند، و مادام که تعلق آن ثابت ماند انسان نیز زنده باشد و چون علاقه بریده شود زندگی از میان میرود -انتهی. و رجوع به روح انسانی و روح شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حِ اِ)
جرجانی در تعریفات گوید: روح انسانی، جسمی لطیف و عالم و مدرک از انسان است و بر روح حیوانی راکب، و از ’امر’ نازل است. و خردها از ادراک کنه آن ناتوانند، و این روح گاهی مجرد و گاهی منطبق در بدن است -انتهی. امر لطیفی است که مستند عالمیت و مدرکیت انسان، و راکب و متعلق بروح حیوانی است و نازل از عالم امر است و حقیقت و کنه آن معلوم نیست، گاه از ترکیب ’روح انسانی’ نفس ناطقه را اراده کنند و گویند امری است نازل از عالم امر الهی و بلحاظ مدرکیت عقل مینامند. (از فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی دکتر سجادی ص 146). رجوع به همین کتاب و حاشیۀ صفحۀ 146 و کلمه روح شود
لغت نامه دهخدا
رجوع به روحانی بضم را شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از روح افسای
تصویر روح افسای
جان افسای
فرهنگ لغت هوشیار